tisdag 26 december 2017

دو ایرانی عضو پیشین سازمان مجاهدین خلق در انگلستان جان خود را از دست داده اند



در این دو  ویدیو که مشاهده می کنید یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهد خلق از دو عضو جدا شده این سازمان سخن می گوید که در انگلستان جان خود را از دست داده اند، یکی کامیاب  34 ساله و دیگری عباس رحیمی حدود 60 ساله. به راستی چه کسی پاسخگوی این موضوع است؟
آیا این افراد کشته شده اند یا به مرگ طبیعی مرده اند؟ گویا از اعضای جدا شده سازمان هشت نفر به انگلستان رفته اند که دو نفر جان خود را از دست داده اند  و این فرد ادعا می کند که جان خودش نیز در خطر است.
 این افراد پناهنده بوده اند که سازمانهای بین المللی نیز باید حامی آنان باشند. چه کسی باید از دولت انگلیس در باره نحوه و دلیل مرگ این افراد سئوال کند؟ 
آیا تحقیقاتی در باره علت مرگ این افراد انجام شده؟ 
اگر انجام شده نتیجه کجاست؟ اگر انجام نشده چرا انجام نشده؟


جانم در خطر است، پلیس امنیت انگلیس موضوع را جدی بگیردMy life is in danger. Uk police! Take itserious

söndag 17 december 2017

هموطنانی که قصد مهاجرت دارند بدانند قانون حقوق زیادی به زنان در غرب می دهد

گاه این حق و خقوقی که به زنان داده می شود برای مردان ایرانی قابل قبول نیست و گاه آنان را به جنون می رساند. در یک  مورد یک مرد ایرانی زن خود را کشت و در یک استاد دانشکاه ایرانی در سوئد لبهای زن خود را برید و خورد. اگر قصد مهاجرت دارید در این مورد اطلاعات کافی را کسب کنید و مواظب باشید. زنان ایرانی در استفاده از این حقوق استاد هستند. همانگونه که در ایران می بینیم امروز عقد می کنند هفته بعد مهریه خود را به اجرا می گذارند.


torsdag 14 december 2017

کشتار اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق در انگلیس توسط این گروه مافیایی

نامه یکی از این افراد به مقامات انگلیس، از ده نفر از اعضای جدا شده که به انگلیس آمده اند دو نفر کشته شده اند
اگر اندکی این نامه طولانی است پوزش مرا بپذیرد، زیرا که اگر توضیح کافی در اختیار قرار ندهم دروغ و توطئه همچنان در جای خود و من در شرایط سخت و خطرناک باقی خواهم ماند.
امیدم این نیست که این بار نه آقای سخن‌گوی مجلس عوام ونه هیچکس دیگری پاسخ دهد که تمایلی به ورود به این پرونده ندارد، جنایت جنایت است چه در مورد کارکنان بی بی سی فارسی و چه نازنین زاغری در ایران و چه در مورد من در این کشور.
ضمنا بدلیل اشتباه در نشانی وزیران کشور و بهداشت و سلامتی در دولت سایه متاسفانه نتوانستم برای آنها این نامه نیز بفرستم.
اما امیدم این است که اندکی به اطلاعات این نامه با گوشه های پنهان موضوع توجه بیشتر شود.
دیباچه
در ۲۰ اکتبر نامه نخست را بصورت حضوری به شما دادم، موضوع بسیار روشن بود "یادآوری کردم که دو بار کوشش اصلی موفق وچندین بارکوشش ناموفق در لیدز و در کاردیف به قصد مرگ مورد حمله قرار گرفته ام" گفتم که به نادرست در شرایط سخت و دشواری قرار دارم، از شما در خواست نمودم که به این پرسش پاسخ بدهید که به رغم اینکه حیات حق پایه ایی و جهان شمول انسانی است اما آیا اینجانب ازچنین حقی در این کشور برخوردار هستم؟
در اینجا یادآوری نمایم که متاسفانه و البته که هم اکنون با فرستادن سیگنال تلفنی، رله و تقویت آن و لیزر که هرگز کمتر از ایکس ری نیستند فشار و یورش دامنه دار نیروی اهریمنی همچنان ادامه دارد اینکه برآیند آن مرگ یا سرطان باشد چندان برایم روشن نیست.
تاکنون دو مورد پاسخ منفی شامل:
الف. یک ایمیل در تاریخ ۲۶/ ۱۰ / ۲۰۱۷ از حزب کارگر از لندن در پاسخ به دو نامه برای شددو هوم و هلث سیکریتری دریافت کردم گفته شد که نشانی اشتباه است.!
ب. یک نامه از منشی سخن‌گوی مجلس عوام که گفته شد آقای رییس تمایلی به ورود به این پرونده ندارد!
همچنین:
پ. یک نامه نیز از طرف دولت ولز -Cabinet Secretary for Health and social Services در مورد ایکس ری دریافت نمودم.
در آن نامه به علت و چرایی اشاره ایی نمی شود تنها به جنبه های فنی مسئله اشاره شده است، ازایشان و توجه اش سپاسگزارم.
و متاسفانه از شما بعنوان مخاطب اصلی چیزی جز سکوت دریافت نکردم.
بنابراین به دلیل اهمیت موضوع "مرگ و زندگی"، بدلیل سکوت معنی دار شما در پاسخ‌گویی، بدلیل تجاوز ۹ ماهه به حقوق پایه ایی و انسانی ام، بدلیل دخالت پنهان سازمان سیاسی ایرانی که برای سالیان عضو آنها بوده ام،
در اینجا لازم میدانم که بصورت مفصل در قالب چند موضوع و پرسش مسئله را بیشتر بررسی و یک بار دیگر بر همه پرسش های بی پاسخ پیشین تا هنگامی که پاسخ چرایی مسئله بدست آورم تاکید نمایم.
البته که اکنون پس از کنکاش بسیار تقریبا تصویری کامل و روشن از مسئله بدست آورده‌ام.
در آن نامه پرسیده بودم چه موضوع و مسئله ایی است که ساختار داوری کشور توان پاسخ گویی به آن را ندارد! شاید که آن پرسش مقداری از روی سادگی و بی خبری بوده است.
موضوع این است که هیچ مشکل و مسئله ای در کار نبوده ‌است که اگر بود که بیدرنگ به دادگاه برده میشد.
مگر قانون و دادگاه چیزی است بد و ترسناک؟
پاسخ ابن است که ترسناک نیست.
اما اگر اقدامی از این دست صورت بکیرد به سرعت سر و کله دو چیز پیدا خواهد شد. پول (رشوه) در برابر آدم کشی و سازمان به شدت اسلامی مجاهدین خلق ایران.
اینجاست که مسئله را برای رفتن به دادگاه ترسناک میکند و دادگاه بد است، همانند مردی که از تاریکی میترسید هرچه بلند ترو بیشتر فریاد میکشید دراینجا نیز این چنین است.
اما واقعیت این است که موضوع بسیار بزرگتر و پر اهمیت تر از آن پرسش هاست.
موضوع پروژه مرگ ۸ نفر از عضو های پیشین یک سازمان سیاسی ایرانی در این کشور و بصورت پنهانی بوده است.
در آن پروژه تا کنون ۲ نفر به کام مرگ فرستاده شده، اینجانب در نوبت سوم تا نیمه راه رفتم و لابد که ۵ نفر باقیمانده در صف مرگ ایستاده بودند. و از این رو اکنون بخش قابل توجه ی از پرسش هایی که در آن نامه از شما نموده بودم و البته با سکوت سنگین مواجه شدم خود بخود منتفی است.
در ادامه کوشش کرده ام که تصویر کاملی از مسئله بدست دهم که موضوع از چه قرار بوده است.
انتظار پاسخ از چه کسانی دارم!
این یک مسئله ساده و جاری اجتماعی همچون بالا و پایین شدن نرخ برق، تلفن، و …. نیست که یگانه مرجع پاسخ‌گویی را "عضو مجلس عوام " بدانم.
این نامه به همه کسانی است که در این کشور دارای جایگاهی سیاسی و اجتماعی هستند و آنرا دریافت می نمایند.
من همه آنها را مسئول سلامتی خویش میدانم و از آنها خواهان پاسخ به پرسش هایی هستم که چه در نامه پیشین و چه در این نامه و در زیر خواهد آمد.
چرا سکوت؟
موضوع و اهمیت آنچه رخ داده به گونه ایی است که اساسا غیر قابل چشم پوشی است.
پرسش اینجاست که چرا تا به امروز هیچ واکنشی صورت نگرفته است؟
آن سکوت از نظر حقوقی این حق را به من میدهد که نامه دوم را نوشته و به شما و برای ثبت در تاریخ بدهم.
در چه جهانی زندگی میکنیم، رفتار، کردار و اندیشه ما چگونه شکل میگیرد؟
بگذارید به چند نمونه ساده از یک دانشمند، یک اندیشمند و دو سیاست مدار اشاره ایی نمایم شاید که به این ترتیب بتوان به یک درک مشترک از جهان پیرامون که در آن احاطه شده ایم دست یافت.
۱. ماکس پلانک فیزیک دان برجسته آلمانی کتاب " کوانتوم" ۱۹۰۵ : " اگر شما تنها یک گرم وزن در این سوی جهان جابجا کنید پژواک آن در آن سوی دیگر شنیده میشود.
۲. اریک آرتور بلر " جرج اورول" کتاب ۱۹۸۴ یا مزرعه حیوانات؛ اگر شما به ابله هان فرصت بدهید جهان به همراه خودشان به نیستی و نابودی سوق میدهند.
۳. نیکولو ماکیاولی - Machiavellism - سیاستمدار و فیلسوف ایتالیایی.
برای رسیدن به قدرت یا حفظ آن سیاستمدار مجاز به استفاده از هر وسیله ایی است.
برای رسیدن به هدف هر آنچه که ضروری است باید انجام داد، کشتار، خیانت، ترور، تقلب، دروغ و … مهم رسیدن به هدف است.
۴. یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی: دروغ را آنقدر بزرگ بگو زیرا که توده‌های مردم راحت تر آنرا باور میکنند و نخبگان جرات تکذیب آنرا ندارند.
بنابر این:
الف. اگر تقریبا رویکرد اصلی حاکم بر جهان بر پایه دو دیدگاه شماره ۳ و ۴ همواره بوده و هست.
ب. اگر در هر نبردی توانمند بر ناتوان چیره میشود، به سخن دیگر در جامعه انسانی چیزی بنام حق، درستی، نادرستی و حقیقت از بنیاد بی اعتبار هست.
پ. اگر دروغ، نیرنگ، تقلب و فریب بخش جدایی ناپذیر این جهان است.
ت. اگر در جهانی زندگی میکنیم که بی محابا و هر لحظه ممکن است مورد بازی، توطئه و یورش قرار بگیری.
ث. اگر آن که نیرومندتر است (سلاح، نیرو، پول، امکانات و طرح و برنامه) بیشتر و بهتر در اختیار دارد میتواند هر جور که بخواهد بازی را شروع یا پایان دهد، قانون بگذارد و یا رد کند، تو را وارد بازی یا از بازی خارج کند.
بنابراین:
در این داستان یک دروغ زیبا طرح شده که کسی توان و جرات به چالش کشیدن اش بدلیل بزرگی آن نداشته است. (بخش دوم سخن گوبلز)
از آنجایی که تا کنون و طی چند سال گذشته ۲ تن دیگر از دوستان پیشین ام در این کشور به کام مرگ فرستاده شده اند بنظر میرسد که من و آن دو تن در چهارچوب یک توطئه بزرگتر قرار گرفته ایم.
از سوی دیگر اگر یک هفته زودتر و یا دیرتر وارد این کشور میشدم اکنون در گوشه ایی مشغول گذران زندگی بودم و خبری از این هیاهو و سرگرمی که دیگران برای خویش و مرگ برای من پدید آورده اند نبود زیرا که با ۲ تفاله بنام "م ر" و " م م " آشنا نمی شدم، آنها که بصورت مشترک همراه با سازمان مجاهدین خلق در ماههای پایانی ۲۰۱۱ من را مدیریت کردند به ویکفیلید بردند و در این دام گرفتار نمودند. (اشاره به گوشه ایی از سخن ماکس پلانک)
بنابر این، این بازی زشت برآمده از یکی از این ۴ نگره است:
۱. نگره ایی که در نامه نخست گفتم " سوء استفاده سیاسی". (احتمال %۳(
۲. مغز اندیشمند طرح فردی است که توسط سازمان مجاهدین خلق ایران خریده شده است. (احتمال %۴۶ (
۳. مغز اندیشمند طرح یک بیمار روانی است. (احتمال %۵) نمونه ها:
الف. Niels Högel پرستار آلمانی که دست‌کم ۸۴ نفر را کشت و در همین آگوست گذشته پرونده اش فاش شد.
ب. Anders Behring Breivik دیوانه راست افراطی نروژی، کسی که در ژوئیه ۲۰۱۱ طی دو عملیات ۷۷ نفر را کشت.
و یا اینکه:
۴. این طرح یک توطئه دقیق است که بطور کامل توسط همان سازمان (م خ ا)، برنامه ریزی و در دو حالت احتمالی زیر اجرا شده است:
الف. به تنهایی به همراه زباله ایی بنام "م م " که با فریب دستگاه دست اندر کار در این کشور همراه بوده است. ( %۴۶(
ب. یا کاری مشترک با فردی دست اندر کار و خریداری شده در این کشور. ( %۴۶% + ۴۶(
رهیافت
۱- آیا این یک توطئه است؟
بله، زیرا:
۱-۱. پاسخ را با این پرسش کلیدی آغاز میکنم که ایا تا پیش از ۱۴ مارس ۲۰۱۷ مشکل یا مسئله ایی در مورد من بوده است؟
پاسخ منفی است زیرا که درست ۶ سال و ۶ روز در این کشور زندگی کرده ام بی هیچ دشواری و مسئله ایی این کشور با من و من با این کشور، پس بصورت پرسون (دقیق) تا یک روز پیش از آن تاریخ هیچ مسئله، ادعا و مشکلی وجود نداشته است در غیر این صورت باید گوشه ایی از آن در جایی خود را نشان میداد.
هیچگاه و هرگز حتا برای یک پرسش یک دقیقه ایی مورد پرسش پلیس واقع نشدم، نه سیاسی نه اجتماعی نه هیچ چیز دیگری.
اما چند اتفاق طی یک روز" ۱۴ مارس ۲۰۱۷" صورت میگیرد که هرگز نمی تواند تصادفی باشد.
الف. دو بار توسط فردی بنام "الف گ" که به ظاهر برای چند سال گذشته با هم دوست بودیم طی آن روز با من تماس گرفته میشود و مرا تشویق می نماید که به جشنی ایرانی بروم.
بار نخست در ساعت ۱۱۰۰ و بار دوم با تاکید بیشتر در ساعت ۱۷۰۰
ب. هنگامی که به آنجا رفتم با تفاله ایی بنام "م م " مواجه شدم. همو که از آن سو با سازمان مجاهدین همکاری کرده است و هم لابد دستمال دستشویی برای این کشور بوده و هست.
پ. پس از پایان جشن به هنگام بازگشت به خانه درست در کمتر از ۱ مایل و در مدت زمان ۲ تا ۳ دقیقه دور شدن از آنجا توسط نخستین گشت پلیس متوقف شدم.
پرسیدم برای چیست؟
گفتند چیزی نیست برویم در خودرو تا مدرک ات را بازدید نماییم.
ت. پس از بازدید و ترک آنها این بار نیز در کمتر از ۲ دقیقه در نزدیکی خانه ام خودروی دوم مرا متوقف و تنها نام ام را برای تایید مورد پرسش قرار دادند.
در خودروی دوم ۴ پلیس یا نیروی امنیتی جوان همراه با نوعی آمادگی! بسیار خرسندم که در آن شب تنها نبودم و ۲ ایرانی دیگر همراه ام بودند.
آنها را به خانه شان در همان نزدیکی میرساندم.
ث. از روز پس از آن هر بار که از خانه بیرون رفتم یک خودروی پلیس با اندک فاصله ایی مرا تعقیب می نمود.
آیا می توان ادعا کرد که ۲ دقیقه پس از ترک جشن، توقف توسط پلیس تصادفی بوده است؟
اگر حتا بپذیریم که تصادفی بوده است. خب در مورد ایست دوم چه باید گفت! این هم تصادف بوده است. آنهم در فاصله ۲ دقیقه پس ازآن یا روش تایید دوباره هویت و یا طرح دیگری هدف بوده است.
در مورد دعوت آن فرد ایرانی چه باید گفت؟ تصادف!
در مورد تعقیب های بی وقفه از آن پس چطور؟
۲-۲. ماهیت این توطئه بر پایه دو احتمال است:
الف. یا فردی بسیار بالا در دستگاه امنیتی این کشور با پول زیاد خریداری شده است. بیش از یک میلیون پوند!
رشوه کم اش بد و زشت است زیاد اش هم خوب و هم زیباست.
ب. یا بخش یا بخش هایی از این کشور رابطه ایی ویژه با این گروه بسیار افراطی اما پیچیده اسلامی دارند.
۳-۳. اگر تا پیش از ۱۴ مارس ۲۰۱۷ این کشور هیچ مسئله ای با من نداشته پس باید حادثه ایی معجزه گونه در آن جشن صورت گرفته باشد! در جهانی زندگی میکنیم که هیچ پدیده ای یک شبه و در خلاء پدید نمی آید باید که از روند و مسیری بگذرد در غیر این صورت باید که معجزه نامید اش.
۴-۴. بگذار اندکی موضوع را واکاوید، از خاور تا باختر از شمال تا جنوب این کره "کره زمین" از ۷ میلیارد جمعیت انسانی، تنها و تنها یک تن از مرگ من و سایر دوستان ام خرسند و بسیار شادمان خواهد بود "مسعود رجوی"همو که سالهاست از " ۲۰۰۳" تاکنون متاسفانه گم شده است.
بنا براین، این عملیات و مرگ بنام او، برای او و به دستور او بوده است، حال هر کسی در اینجا به هر دلیل مردم پسند یا ناپسند در پی آن بوده است سرنخ اش دست آن شیطان است و وی در خدمت اوست.
چه با معامله و برای پول و چه با معامله برای هر زد و بند زشت و پلید سیاسی.
شدت خیره سری و پیگیری مسئله این را به من میگوید که پول گنده ایی در میان است آن فرد جنایت کار مفروض حتا از زیر پا گذاشتن سنت اخلاقی ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ ساله پزشکی در"ایکس ری" نیز خودداری نکرد.
۵-۵. برای سالیان در عراق هر کس که جرات پیدا می کرد و درخواست خروج می نمود حتا به دلیل پیری، بیماری و … یک راه بیش بر سر راه اش نبود.
الف. به امنیت عرق تحویل داده میشد.
ب. به عراق اعلام میشد که او جاسوس ایران است.
پ. به ابوغریب برده میشد و هرگز باز نمی گشت.
۶-۶. حال در اینجا نیز قابل تصور است که چنین سناریویی در این مورد اجرا شده باشد اگر چه محتوای داستان همچنان باید که پول و فساد باشد.
این را هم باید اضافه کرد که در کمتر جایی در این جهان مستقیم جاسوس را میکشند چرا که پاسخ اش عمل همانند است. در این باره و دو موضوع دیگر در نامه بعدی توضیح مفصل خواهم داد.
۷-۷. در پایان ریاست جمهوری بوش پسر درهای زندان "تی آی پی اف " به روی ما باز و تعداد باقی مانده نزدیک به ۲۰۰ تن بود که از آنجا بیرون آمدیم.
۵۰ تن سوئیس را جایگاهی مناسب برای ادامه زندگی برگزیدند.
احتمالا ۸ تن این کشور را برگزیدند به این ترتیب:
از این تعداد تا کنون ۲ تن مرده اند که قطعا مشکوک است، و این است دومین و مهم ترین دلیل در تایید نگره توطئه.
الف. کامیاب ۳۲ تا ۳۶ ساله ۵ روز تا یک هفته پس از مرگ جسد اش در خانه توسط پلییییسسسسس کشف شد. ۲۰۰۹ یا ۲۰۱۰
ب. عباس رحیمی ۵۸ تا ۶۰ ساله نیز به ظاهر و در بیمارستان با بیماری سرطان در گذشت، اما چه معلوم که در جریان گونه ایی ایکس ری گرفتار سرطان شده باشد. ۲۰۱۶
پ. اینجانب مرده ایی زنده هستم، همچنانکه در نامه نخست گفتم اکنون پس از مرگ با شما سخن میگویم.
می توانستم به این فهرست اضافه شوم در حالت زهر در لیدز " علت مرگ را بیماری و بسته شدن مسیر ادرار و کلیه و البته با طرح پرونده ایی ۳ ساله پزشکی و در اینجا پس از ایکس ری سرطان استخوان، مغز استخوان و یا سینه اعلام میشد.
۸-۸. نه تنها مرگ آنها طبیعی نیست که تاییدی است استوار بر آنچه آنرا توطئه می نام ام، در سراسر اروپا این کشور تنها جایی است که تا به حال ۲ تن از آن ۲۰۰ نفر بصورتی کاملا شک برانگیز مرده اند.
الف. یو کی
ورود ۸ نفر
مرگ ۲۵%
آسیب تا مرحله مرگ ۱۲/۵%:
ب. سوئیس
ورود ۵۰ نفر
مرگ ۰%
آسیب تا مرحله مرگ ۰%
این توطئه، تا اینجا توطئه ایی سوخته است هر چند بصورت جنایتکارانه ایی بوسیله فرستادن سیگنال ادامه دارد و در ادامه سیگنال ممکن است بیماریی مرگبار رخ دهد و یا بصورت عریان در اینجا و آنجا آن دیوانه ایی که در پشت همه این رویداد ها پنهان شده است دست به اقدامی جنون آمیز بزند اما به هر حال موضوع از پرده برون افتاده است.
اما اگر از من پرسیده شود که چگونه به تو سیگنال فرستاده میشود؟ پاسخ مفصل و شامل مکانیزم خرد و کلان خواهد بود که در این باره خواهم نوشت.
۲- به چه دلیل چنین معامله و عملیاتی؟
زیرا:
۱-۲ من عضو سازمانی سیاسی بنام "سازمان مجاهدین خلق ایران بودم. ۲۰۰۴ -۱۹۷۹
اینها در پی کسب قدرت به هر قیمتی در ایران هستند باید که هر مانعی هر چند خرد از پیش پای برداشته شود.
تعداد کسانی که پس از سال ۲۰۰۳ از آنها جدا شدند قابل توجه هست و در تاریخ ۳۶ ساله شان از هر نظر بی همتا میباشد.
از نظر دستگاه رهبری شان بویژه آن رهبر گم شده هر کدام از کسانی که از آنها جدا شده اند یک مانع بسیار بزرگ میباشد که باید از پیش پای برداشته شود.
۲-۲. این سازمان در سال ۱۹۶۵ با ترکیب اسلام و مارکسیسم در ایران بنیان گذاشته شد، شاه به اینها لقب مارکسیست های اسلامی داد.
۳-۲. همزمان با انقلاب ایران طی دو جهش ایدئولوژیک یک دست اسلامی شد.
الف. همزمان با هیاهوی اسلام خواهی در ایران پس از انقلاب.
ب. پس از فروپاشی شوروی و افول مارکسیسم در دهه ۹۰
۴-۲. اکنون یک سازمان یک دست اسلامی است بنحوی که گونه های دیگر اسلامی را اندیشه هایی واپس مانده می دانند اما خود به باورهای نخستین این آیین باوری ژرف دارند.
چرا آنها واپس مانده اند اما خود نیستند پرسش بی پاسخی است.
یکی از دو نخستین گفتمان اسلامی " الله و اکبر و لا اله الا الله " است درست همان دو شعاری که روی پرچم سیاه رنگ داعش نقش بسته است.
شاید به جرات بتوان گفت که همه آنچه که این آیین را در برابر بیرون از خود هر آنچه غیر از اسلام، خشک، بسته و تغییر ناپذیر کرده از دل همین دو گفتمان ببرون آمده است، جهاد، مجاهد، کفر، کافر و … همه و همه با اتکا به آن دو بوده است.
در این آیین به هیچ وجه اجازه خروج نه تنها به مسلمان که به مسلمان زاده هم داده نمی شود، خروج پاداشی به جز مرگ ندارد.
در دل "نه به خروج " طی ۱۴ سده گذشته رمز و رازی ترسناک نهفته که این آیین را بسته و خشک حفظ نموده است.
متقابلا این گروه هم کم و بیش طی ۳۶ سال گذشته همین سیاست را اجرا کرده است ایجاد ترس و وحشت شدید با یاد آوری نوع پاداش و همزمان زدن رنگ و لعابی مذهبی و اسلامی که ترس و وحشت خروج را دو چندان مینماید زیرا که روی دوم نگرش این آیین (اسلام) پدید آوردن ترسی جاودان در پیروان در مورد پس از مرگ است.
بنا براین از نظر رهبر گم شده پاداش همه کسانی که گروه را ترک کرده اند چیزی جز مرگ نیست.
البته در شرایط کنونی خود را مستقیم درگیر نکرده با پول مزدور خریده و او این کاررا برایشان انجام میدهد.
مهم ترین دلیل که ترس و جنون آنها را در مورد کسانی که از آنها جدا شده اند دو چندان میکند این است که آنها برای گروه بمب ساعتی و مانعی بسیار جدی در جهت بدست آوردن قدرت سیاسی در ایران هستند.
ترس آنها از افشای اندیشه تاریک، ددمنش و پس افتاده شان در پیشگاه مردم ایران است.
مردم و کشور ما قیمت گزافی در پیوند با اسلام پرداخته است.
کشور طی ۱۴ سده بزرگترین قربانی تاریخی اسلام بوده‌است.
مردم، دو تا سه نسل کنونی نیز طی ۴۰ سال گذشته بزرگترین بازندگان این اندیشه بوده است.
بنابراین هیچ کس هیچ دلبستگی به بازگشت دوباره اسلام
در ایران به نام و شکلی دیگر ندارد، متاسفانه نه اینها و نه جمهوری اسلامی هیچکدام توانایی درک خاسته های امروز مردم ایران را ندارند، هر دو بصورت دیوانه واری گرفتار جنون اسلامی خویش هستند.
نهایتا نه هیچ تفاوت و رقابتی گونه های مختلف اسلامی را از یکدیگر جدا می نماید که این رقابت به آنها نیرو، توان و ماندگاری میدهد، همه اشان شاخه های گوناگون یک تنه و ریشه هستند.
ونه هیچ فرقی در نگرش آنها به جهان، تاریخ و انسان در خمینی و جمهوری اسلامی، در این سازمان و داعش، در عربستان سعودی و پاکستان وجود ندارد.
۳- چند پرسش از قانونگذاران کشور که این نامه دریافت می نمایند.
۱. آیا این داستان یک خواب و رویاست و یا یک واقعیت تلخ و دردناک؟ اگر آری و واقعیت است ! آیا جنایت است؟ اگر آری! نظر شما راجع به آن چیست؟ آنرا تایید یا محکوم میکنید؟
۲. اگر داستان است و دروغ؟
خب به شما و همچنین دیگران چه موضوعی گفته شده که این چنین دست کم تا به حال سکوت کرده اید؟
لابد که جاسوس یا جاسوسی؟
به محض اینکه حرف نخست واژه جاسوس از زبان جاری شود جرثومه پلید آن سازمان هویدا خواهد شد همچنانکه طی ۲۰ سال آنها با تعداد قابل توجه ایی از فرزندان ایران در عراق کردند و …
اما در واقعیت و تنها بعنوان فرض در نظر بگیریم که جاسوس ویا چیزی همانند جاسوسی بوده است.
که دارای ۲ حالت است:
الف. یا به ظاهر در این کشور آزاد بوده است همانند شرایط کنونی ام که در این صورت صاحب اش هر که باشد با خودرویی دیپلماتیک آمده و او را بر داشته و سپس در جلو چشمان همگان او را سوار هواپیما میکنند و می برند، چرا ۹ ماه درد و رنج باز هم درد و رنج!
ب. یا او را میکشید که خیلی روشن طرف مقابل که بیکار نمی‌نشیند، تجربه تقریبا ۴۰ سال گذشته همین آخوند ها چیز دیگری میگوید.
معمولا در این نمونه ها ۳ تا ۴ بار بیشتر قیمت میگیرد.
پ. اما درد اینجاست که کسی همچون من بی صاحب است و ضعیف و روانشناسی این نوع انسان اساسا بر پایه ضعیف کشی است و بس.
میبینید هر جور که بخواهید مسئله را حل کنید گره باز نمی شود جز با کلید سازمان مجاهدین خلق و ۱ تا ۸ میلیون پوند برای ۸ نفر عضو جدا شده دراین کشور و لابد یک فرد جنایتکار.
۳. پرسش دیگر اینکه راستی راجع به آن ۲ کس هم کیش و همراه من چه میگویید! (کامیاب و عباس رحیمی)
آیا به مرگ طبیعی مردند؟
آیا هیچ پیوندی بین مرگ آنها و کوشش برای کشتن من با سازمان مجاهدین خلق هست؟
آیا هیچ پیوندی بین آن سازمان و دستگاهی در این کشور که با تمام توان در جهت مرگ من گام برداشته است وجود دارد؟
آیا آن سکوت سنگین در برابر نامه نخست در اینجا و در چهارچوب این بسته از پرسش ها دارای معنا و مفهوم نمی باشد؟
۴. آیا قانون در این کشور این حق را به من میدهد که خواهان ایست و پایان همه کوشش های آشکار و پنهان به منظور آزار و اذیت و مرگ باشم.
به تازگی برای انجام یک مصاحبه به همراه یک مترجم و یک نفر همراه به یک بخش دولتی رفتم.
در آنجا او آشکارا به حاشیه می رفت و پرسش های دیگری از من می نمود از جمله راجع به بیماری گردن، کتف و دست راست که هیچگونه پیوندی با موضوع مورد گفتگو نداشت، پس از آن به مدت دو هفته است که با مشکل بسیار حاد گردن، دو کتف، و نخاع مواجه هستم، قطعا که مورد تابش نوعی اشعه/لیزر و … قرار گرفته ام با آن پرسش ها او در پی کشف جاهایی از تنم بود که دارای بیماری و اشکال بودند
همچنانکه هنگامی در ملاقات با خانم ام پی Jo Stevens که نامه نخست را در تاریخ ۲۰/۱۰/۱۷ به او دادم، مرد تقریبا ۳۵ ساله ایی که از پیش از زمان ملاقات با "خانم ام پی" گفتگوی کوتاهی داشت، به هنگام ملاقات من با ایشان او نیز به نزد ما آمد و گفت که خبرنگار بی بی سی ولز است، اگر موافق هستم که او به ما بپیوندد.
او آمد بی آنکه هیچ چیز همراه داشته باشد تنها دستگاه کوچکی همچون تلفن همراه، که همراه نبود …. پس از آن برای بیش از ۴ روز با درد های گوناگون مواجه بودم همه دردهایی که قبلا گفته ام، سردی و بی حسی پاها و بعلاوه کوری موقت و کم بینایی که کاملا جدید بود برای چند روز ادامه داشت.
۵. آیا حق دسترسی آزادانه به پزشک و رسیدگی پزشکی دارم؟ آیا میتوانم درخواست هزینه آزمایش و درمان احتمالی در خارج از این کشور بنمایم؟
خیلی متاسف هستم که به دلیل داستان ایکس ری ترس و نگرانی شدیدی در استفاده ازساختار پزشکی کشور دارم.
۶. آیا اگر به بیماری سرطان و یا هر بیماری دیگری گرفتار شده باشم هزینه درمان توسط چه کسی پرداخت خواهد شد؟
۴. سخنی با ولز
برای ولز بسیار متاسف هستم که خیلی پلیدی با من و توسط شما، آنها که در پشت این پرونده هستند انجام دادند، مواجه بودن با شکنجه و آزاری پیوسته و روزانه از ۳ آگوست تا امروز نیمه دوم دسامبر.
۵. سخنی با آقای ژان کلود یونیکر
یک درخواست ویژه از شما دارم، بدلیل موقعیت ویژه تان در "ای یو" از شما خواهش و تمنا دارم در صورت امکان در اولین ملاقات با نمایندگان این کشور در لحظه ی خداحافظی تنها از آنها بپرسید که آیا این داستان واقعیت دارد یا این فرد (من) خواب و رویا میبیند و شاید که دیوانه باشد.
کدام درست است و اصولا آیا آنها در این باره نظری دارند یا بر دیوار بلند نفی و انکار اصرار خواهند نمود.
از آنجایی که پس از نامه نخست همه پیوند های من با جهان خارج یا بسته و یا به شدت زیر نظر بوده است از این رو برای دریافت پاسخ شما به نشانی جداگانه که در نامه آمده لطفا پاسخ دهید.
از شما صمیمانه سپاسگزارم.